معنی استخوان خفاشی جمجمه

واژه پیشنهادی

فارسی به عربی

جمجمه

جمجمه، مغلاه

فرهنگ معین

جمجمه

(جُ جُ مِ) [ع. جمجمه] (اِ.) کاسه سر.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جمجمه

استخوان سر

فرهنگ عمید

جمجمه

(زیست‌شناسی) محفظۀ سر مهره‌داران که در انسان از هشت تکه استخوان متصل‌به‌هم تشکیل شده و مغز سر در آن جا دارد،
[قدیمی] چاهی که در شوره‌زار کنده شود،

سخن گفتن به‌طور مبهم،
[مجاز] صدای پای اسبان،

گویش مازندرانی

جمجمه

چشمه ی پر از آب، غلغل کننده، سینه ریز، چشمه ای در حوالی...

فرهنگ فارسی هوشیار

جمجمه

کاسه سر یا استخوانی که در آن دماغ است، نوعی از پیمانه


عظم خفاشی

استخون شب پره ای

تعبیر خواب

استخوان

استخوان را (مال حرام) دانسته - نفایس الفنون

معادل ابجد

استخوان خفاشی جمجمه

2200

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری